امیر

  • خانه 

ذکر قلبی

22 اردیبهشت 1396 توسط سميه قاسمي

​شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان میداد ، آنرا برایشان شرح میداد و بر اساس آن تربیتشان میکرد.

روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست میداشت.

شیخ همواره طوطی را محبت میکرد و او را در درسهایش حاضر میکرد تا آنکه طوطی توانست بگوید لااله الا الله.

طوطی شب و روز لااله الا الله میگفت اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه و نوحه میکند.

وقتی از او علت را پرسیدند گفت طوطی به دست گربه کشته شد.

گفتند برای این گریه میکنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم.

شیخ پاسخ داد من برای این گریه نمیکنم. 

ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آنقدر فریاد زد تا مرد . با آن همه لااله الاالله که میگفت وقتی گربه به او حمله کرد آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد.

زیرا او تنها با زبانش میگفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود.

سپس شیخ گفت:

 میترسم من هم مثل این طوطی باشم تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم. 

زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است.

آیا ما لااله الاالله را با دلهایمان آموختیم؟

چیزی بزرگتر از اخلاص به آسمان نمیرود و 

چیزی بزرگتر از توفیق از آسمان نازل نمیشود. 

توفیق به اندازه اخلاص است.

خدایا به ما در سخن و عمل اخلاص عطا بفرمآ.

 آمیــن??????????

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

امیر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تسلیت
  • شهادت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس